آن نیست که باید باشد...


محمد علی نجفی از جمله کسانی است که با وجود اینکه چند روزی بیش نیست که به سازمان آمده ،درد آن را خوب میفهمد و در راستای مهندسی صحیح سازمانی تلاش میکند. سازمانی که در چند سال گذشته همچون کشتی افتاده در ورطه طوفان هر  روز مقصد و جهت جدیدی برایش برگزیده میشد . ادبیات نجفی اما آنچیزی است که بسیاری از اهل فن درد مشترک خود میدانند آنانی که درد فرهنگ دارند و به فرهنگ و هویت تاریخی خویش و همبستگی آن با صنایع دستی و گردشگری اذعان.
متن حاضر جدیدتیرن نوشته آقای نجفی است ، متنی که از خواندن آن لذت بردم ،سخنانی که سالهاست از زبان روسای سازمانی نشنیده بودم ...
هفته دولت فرصتی برای ارائه گزارشهای رسمی از فعالیتها و برنامه های دولت مردان است، اما به واسطه نوپا بودن دولت جدید شاید بهتر باشد به صورتی غیر رسمی به مسائل کنونی و چشم‏انداز پیش‏روی پرداخت.
 حال که مسولیت سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری  بر عهده من گذاشته شده است شایسته می دانم از این منظر به مسائل آن بپردازم. سازمانی که در کنار مسائل پیچیده و عدیده اقتصادی و ساختاری و اجرایی روزمره، از دو مسأله مهم اساسی هم رنج می‏‏برد: مسأله ناموزونی، عدم توازن و ناهم‌پیوستگی سازمانی بین سه بخش تشکیل‏دهنده آن یعنی گردشگری، میراث فرهنگی و صنایع دستی و مسأله تنزل منزلت و یا حداقل ابهام در تعریف و تبیین جایگاه واقعی آن در فرایند توسعه همه جانبه، موزون و پایدار کشور.
طبیعی است وقتی به این دو مسأله در آغاز کار می‏اندیشم و سعی می‏کنم در ورای انبوه بی‏شمار تنگناها و مشکلات جاری سازمان که متأسفانه آن را در این مقطع ضعیف و ناتوان و ناکارآمد کرده است به مسائلی اساسی و راهبردی بپردازم، به اجبار به دانش اندک و تجربه‏های گذشته‏ام رجوع می‏کنم. به تجربه مسئولیت  در وزارت فرهنگ و آموزش عالی قدیم که سازمان میراث فرهنگی بخشی از آن بود، به تجربه مسئولیت در صدا و سیما که نقش نخست در رسانه‏ای شدن فرهنگ داشت، به تجربه مسئولیت در وزارت آموزش و پرورش که «فرهنگ» مسأله بنیادین آن است، دستگاهی که نام دیوانی آن حتی در ایران معاصر وزارت «معارف و صنایع مستظرفه» و وزارت فرهنگ بود و به تجربه مسئولیت در سازمان برنامه و بودجه قدیم که متولی تدوین برنامه‏های توسعه بود و من هم افتخار داشتم در تنظیم و تصویب برنامه سوم توسعه کشور که در آن «فرهنگ» موضوعیت و محوریت یافت، سهمی داشته باشم.
فصل مشترک همه این تجربه‏ها نگاه از منظر فرهنگ به محیط کار و جامعه است، نگاهی که شاید امروز هم به من کمک کند تا با استفاده بهینه از دانش و تجربه یکایک اعضای این دستگاه مهم فرهنگی، در خدمت کشور قرار گیرد.
وقتی برای چند سالی از مسئولیت‏های سنگین اجرایی فراغت پیدا کردم، به همت دوست عزیزم جناب آقای دکتر جهانگیری «شورای فرهنگ و صنعت» را در وزارت سابق صنایع و معادن تأسیس  کردم و توانستم به کمک مجموعه‏ای از اندیشمندان و محققان و مدیران به تعبیر امروز «اطاق فکری» برای حوزه مشترک فرهنگ- صنعت راه‏اندازی کنم. در آنجا به دنبال پرسش‏هایی رفتم که فکر می‏کنم پرسش‏های محوری امروز سازمان ما هم هست: پرسش بر سر رابطه میان «فرهنگ و صنعت» یعنی پرسش‏هایی که هر سه حوزه گردشگری، میراث فرهنگی و صنایع دستی اساساً درگیر آن‏ها هستند و ناگزیر باید به آن‏ها بپردازند.
آنجا هشت سؤال اساسی را دنبال می‏کردم:
1. آیا نسبت و رابطه‏ای بین فرهنگ و صنعت وجود دارد، اگر هست سازوکارها و مجاری این ارتباط چیست و چه طور می‏توان بر آن‏ها تأثیر گذاشت؟
2. آیا می‏توان رابطه‏ای متقابل و تعاملی بین دو مقوله فرهنگ و صنعت برقرار کرد؛ به نحوی که در توسعه کشور اثر مثبتی داشته باشد؟
3. روند تحولات تاریخی ارتباط بین فرهنگ و صنعت چگونه بوده است، یعنی پیوستگی‏های سنتی و گسست‏های مدرن به چه دلیل شکل گرفته است؟
4. آیا می‏توان از ظرفیت‏های فرهنگی کشور در جهت توسعه صنعت آن استفاده کرد؟
5. آیا می‏توان از قابلیت‏های صنعتی کشور در جهت توسعه فرهنگی بهره برد؟
6. ارزش‏های اخلاقی اعم از دینی و معنوی و ملی و اجتماعی چقدر در توسعه صنعتی دخیل است و چقدر باید دخیل باشد؟
7. مطالعات تاریخی و تطبیقی چه نمونه‏های موفق و ناموفقی از ارتباط میان فرهنگ و صنعت را نشان می‏دهند؟
8. خاستگاه نظری و فلسفی صنعت جدید در دنیا چیست و چه نسبتی با فرهنگ و تمدن ما دارد؟
به نظرم با تکیه بر تجربیاتی که من و امثال من در بیرون و شما و امثال شما در درون این سازمان به دست آورده‏ایم، باید جایگاه نظری و اعتبار کارشناسی سازمان را به عنوان یک نهاد واسط میان فرهنگ و صنعت ارتقاء داد.
شاید قدم اول همین باشد که با توجه به اسناد بالادستی مثل قانون اساسی، سند چشم انداز 20 ساله، سیاست های کلی نظام، برنامه پنجم و شرح وظایف سازمان پاسخ‏هایی راهبردی و کاربردی برای این سوالات هشت‏گانه و یا پرسش‏هایی از این قبیل پیدا کنیم.
به عنوان مقدمه و پیش فرض بگویم که باید صورت مسائل جدید سازمان را سامان بدهیم. ما دیگر نمی‏توانیم به مقوله‏های فرهنگ و صنعت مثل گذشته جدا و متمایز از یکدیگر نگاه کنیم.
امروز در جهانی به سر می‏بریم سخت در هم پیچیده و در هم تنیده. این جهان را نه می‏توان و نه باید با نگاه‏های بسته و محدود گذشته دید. در این جهان جدید «فرهنگ» قدرت بیشتر یافته و در حوزه‏های سیاست، اجتماع و حتی صنعت و اقتصاد تأثیرگذارتر از گذشته شده است. «جهانی شدن» که به صورت مهم‏ترین و برجسته‏ترین موضوع جامعه جهانی درآمده است، در درجه اول مفهومی فرهنگی است. امروز حکومت‏ها غالباً مسائل و مشکلات اقتصادی خود را به فشارهای ناشی از جهانی شدن نسبت می‏دهند. دست اندرکاران مؤسسات و بنگاه‏های اقتصادی کوچک‌تر کردن سازمان‏های خود را برای ادامه حیات در چارچوب اقتصاد جهانی ضروری می‏دانند، طرفداران محیط زیست بر تأثیر مخرب فرایند مهار نشده جهانی شدن تأکید دارند، دغدغه‏داران عرصه اجتماع و فرهنگ و هنر از ادغام و نابودی هویت‏های بومی، ارزش‏های دینی و ملی و هنجارهای اجتماعی و خرده فرهنگ‏ها در برابر موج فراگیر فرهنگ جهانی نگران‏اند. این‏ها همه یعنی اینکه «فرهنگی شدن جهان» و «جهانی شدن فرهنگ» که در اثر تحولات ارتباطی و فناورانه پدیدار شده‏اند، دو رویه واقعیت در زمانه ما شده است.
بنابراین اولاً باید به جهانی شدن که جهانی شدن فرهنگی یکی از اجزاء آن است به درستی توجه کرد و ثانیاً باید وجه متناقض آن یعنی احیای تمایلات سنتی و آداب و رسوم بومی و ملی را مدتظر قرار داد.
در عین حال ما باید با نگاه به مفهوم «تنوع فرهنگی» به تدوین و تبیین رسالت‏های جدید سازمان به عنوان نهاد واسط «فرهنگ- صنعت» بپردازیم. تنوع فرهنگی یک مفهوم انتزاعی و زینتی نیست. در واقع برای تبادل، نوآوری و خلاقیت در جهان بشری تنوع فرهنگی همان قدر اهمیت دارد که تنوع زیستی برای طبیعت. پس ما هم باید «تنوع فرهنگی ایران» را به عنوان میراث مشترک همه ایرانیان پاس بداریم.
این امر برای سرزمین ما که به واقع سرزمین تنوع‏هاست؛ تنوع در طبیعت، تنوع در فرهنگ، تنوع قومی و زبانی، تنوع هنری و صنعتی سرمایه عظیمی برای پیشرفت است. تنوع فرهنگی یعنی منظومه‏ای از تنوع تمدنی، تنوع سرزمینی، تنوع آب و هوایی و حتی تنوع مهارتی. سازمان باید بتواند خود را با رنگین کمان این تنوع در همه زمینه‏ها سازگار کند. به ویژه به اعتبار جامعه دستخوش تغییری که میان سطوح و ساحت‏های مختلف فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی آن دائماً اشتراک‏ها و تمایزهای مختلف در حال شکل‏گیری است، باید سازمانی را که از کمبودها و ناتوانی‏ها و چندپارگی‏های مختلف رنج می‏برد به سازمانی در شأن ایران و اسلام امروز ارتقا دهیم.
سخن اصلی من این است که هر سه پاره گردشگری، میراث فرهنگی و صنایع دستی را باید به عنوان اجزاء به هم پیوسته یک پیکره سازمانی "جور دیگر" ببینیم. این سه پاره به تعبیر سعدی باید سه عضوی باشند که اگر هر یک به درد می‏آیند، دیگری بی‏قرار شود.
                  چو عضوی به درد آورد روزگار                                        دگر عضوها را نماند قرار
 البته نمی‏گویم این کار آسانی است، مسائل نظری، مسائل ساختاری و حتی مسائل رفتاری آن قدر بوده است که این هر سه بخش خود را دور از تبعیض‏ها و نگاه‏های بخشی نبینند، اما اگر اصل مسأله را بپذیریم پیدا کردن اصلاحات سازمانی و حتی حقوقی و قانونی ناممکن نیست.
آنچه من به کمک کارشناسان و محققان و برنامه ریزان و مدیران ارجمند دنبال خواهم کرد اولاً نگاه جدید به این سازمان و بخش‏‏های آن در سطح ملی است و ثانیاً خارج کردن مقوله‏های گردشگری، میراث فرهنگی و صنایع دستی از موضع سکون و حفظ وضع موجود به موضع پویایی و تحرک در آینده. هر یک از این سه حوزه باید در حوزه «خیر» برای کشور دیده شوند نه در حوزه «خطر».
من متأسفانه در این سال‏ها فراوان دیده و شنیده‏ام که گردشگری برای این کشور یا تهدیدی برای سلامت اخلاقی و حتی امنیت کشور قلمداد شده است و یا صرفاً سازوکاری برای افزایش درآمد. به گفته دوستی عزیز بر اساس یک تفکر گویا در شرایط عسر و حرج هستیم پس باید تسلیم توریسم شویم و بر اساس تفکر دیگر در شرایط عسر و حرج نیستیم پس برای حفظ سلامت جامعه باید از توریسم حتی‏الامکان بپرهیزیم. در حالی که ماهیت گردشگری نه در تفکر دینی ما، نه در سنت و فرهنگ ما و نه در بافت و ساخت جهانی آن جز خیر و برکت و نعمت نیست. «گردشگری» حوزه اصلی و طبیعی گفت‏وگوها، ارتباطات میان فرهنگی، حیات مدنی، توسعه اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی است. باید جوانب و ابعاد واقعی گردشگری را چه در صورت‏های مذهبی و فرهنگی آن و چه در صورت‏های اقتصادی و اجتماعی آن چنانکه در آیین و فرهنگ ما و در رهیافت‏های جدید جهانی هست، بشناسیم و بشناسانیم.
پویایی در حوزه میراث فرهنگی نیز مسئولیت بزرگ سازمان است. میراث فرهنگی به مثابه قلب سازمان است. تمدن ایرانی و اسلامی در جهان امروز بدون نام محققان و کارشناسان و دست‏اندرکاران حوزه میراث فرهنگی بی‏زبان و خاموش خواهد بود.
میراث فرهنگی در مواجهه با تحولات اقتصادی و اجتماعی و صنعتی جدید ایران نباید به حاشیه برود. از جمله مزیت‏های نسبی ایران نه تنها در حوزه فرهنگ بلکه در حوزه سیاست و اقتصاد «میراث فرهنگی» این سرزمین است. میراث فرهنگی رفتن به صندوق خانه و گنجینه نیست، میراث فرهنگی، «حافظه تاریخی» و «ژن فرهنگی» ماست، باید سازمان بتواند این واقعیت را به درستی تبیین و کاربردی کند.
صنایع دستی هم کوچکترین یا رو به زوال‏ترین بخش صنعت ما نیست، زنده‌ترین بخش صنعتی فرهنگ ماست. باید این مهارت‏ها را در دور و نزدیک کشور سازمان جدیدی داد و به زبان آورد و وارد بازار اقتصاد فرهنگ و اقتصاد صنعت در سطح ملی و جهانی کرد.
سخنم را کوتاه کنم: سازمان گردشگری، میراث فرهنگی و صنایع دستی، آن نیست که باید باشد، اما باید پلی میان فرهنگ و صنعت، دیروز و امروز، امروز و فردا، همه جای ایران و همه عرصه‏های زندگی و به طور خلاصه ایران و جهان شود.
باید سازمان را در جایگاه جدیدی نشاند:
- نهادی واسط میان فرهنگ و صنعت؛
- نهادی مؤثر در توسعه فرهنگی و ترمیم شکاف‏های تاریخی و اجتماعی؛
- نهادی مؤثر در ترویج فرهنگ همزیستی و وفاق ملی؛
- نهادی زبان‌آور در عرصه صلح و ارتقای منزلت جهانی ایران؛
- نهادی نقش‌آفرین در ارتباطات میان فرهنگی و دیپلماسی فرهنگی؛
و بالاخره نهادی برای بالا بردن سرمایه فرهنگی، اجتماعی و نمادین ایران.
    

بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌شنوم...



  اخبار چند روز اخیر از سازمان میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری کشور برای همه آنانی که دل در گرو فرهنگ ، هویت تاریخی و تمدن این سرزمین دارند اخبار خوشایندی است ، به قول حضرت حافظ  بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم . بی تردید یکی از دغدغه های اصلی پس از انتصاب دکتر روحانی موضوع سکانداری سازمان میراث فرهنگی،صنایع دستی و گردشگری کشور بود .سازمانی که به اذعان عموم مشتاقان این عرصه آنقدر رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته بود که تقریبا تنها فرهنگ لایه ای تصنعی بر پیکر آن محسوب میشد . با آمدن محمد علی نجفی امید به بازگشت به جایگاه واقعی حوزه فرهنگ و میراث فرهنگی به جایگاهی در شآن و مرتبه آن قوت گرفت و چند روز پس از آن با بهترین انتخابها در این حوزه کام دوستداران و علاقه مندان آن را شیرین نمود . انتصاب مهندس حجت که نسل اول میراث فرهنگی وی را پایه گذار اصلی این سازمان میدانند در قامت قائم مقام و معاون میراث فرهنگی کشور ، مهندس سید محمد بهشتی به عنوان مشاور فرهنگی و شخصیتی که به حق یک تئوریسین فرهنگ و تمدن ایرانی است  و جلیل گلشن از پیشکسوتان باستان شناسی کشور به عنوان رییس پژوهشگاه سازمان با سوابق درخشان فرهنگی همه و همه امیدها را به بهبود اوضاع این حوزه و حتی رفع کاستی های چند سال گذشته این بخش امید وار ترکرد .
    

به حامد عزیز...

  

استوانه حقوق بشر کورش هخامنشی

متن حاضر از کتاب تاریخ بیهقی برگرفته و داستان بردار کردن حسنک وزیر است متنی که هیچگاه در تاریخ فراموش نمیشود اما تکرار میشود ...

            و نصر خلف دوست من بود از وی پرسیدم که:«چه رفت؟ گفت که:«چون حسنک بیامد، خواجه بر پای خاست. چون او این مکرمت بکرد، همه اگر خواستند یا نه بر پای خاستند. بوسهل زوزنی بر خشم خود طاقت نداشت، برخاست نه تمام و برخویشتن می‌‌ژکید. خواجه احمد او را گفت:«در همه کارها ناتمامی.» وی نیک از جای بشد. و خواجه، امیر حسنک را، هرچند خواست که پیش وی نشیند، نگذاشت و بر دست راست من نشست؛ و دست راست، خواجه، ابوالقاسم و بوصر مشکان را بنشاند هرچند بوالقاسم کثیر، معزول بود اما حرمتش سخت بزرگ بود ـ و بوسهل بر دست چپ خواجه، از این نیز سخت‌تر بتابید و خواجة بزرگ روی به حسنک کرد و گفت:«خواجه چون می‌‌باشد و روزگار چگونه می‌گذارد؟» گفت:«جای شکر است.» خواجه گفت:«دل، شکسته نباید داشت، که چنین حال‌ها مردان را پیش آید. فرمانبرداری باید نمود به هرچه خداوند فرماید، که تا جان در تن است امید هزار راحت است و فَرَج است.» بوسهل را طاقت برسید گفت:«خداوند را کِرا کند که با چنین سگ قرمطی، که بر دار خواهند کرد به فرمان امیر، چنین گفتن؟» خواجه به خشم در بوسهل نگریست. حسنک گفت:« سگ ندانم که بوده است، خاندان من و آن‌چه مرا بوده است از آلت و حشمت و نعمت، جهانیان دانند. جهان خوردم و کارها راندم و عاقبت کارِ آدمی مرگ است. اگر امروز اجل رسیده است، کس باز نتواند داشت که بر دار کُشند یا جز دار، که بزرگ‌تر از حسینِ علی نیم. این خواجه که مرا این می‌‌گوید، مرا شعر گفته است و بر در سرای من ایستاده است. اما حدیث قرمطی بِه از این باید، که او را بازداشتند بدین تهمت نه مرا. و این معروف است. من چنین چیزها ندانم.» بوسهل را صفرا بجنبید و بانگ برداشت و فرا دشنام خواست شد. خواجه بانگ بر او زد و گفت:«این مجلس سلطان را که این‌جا نشسته‌ایم هیچ حرمت نیست! ما کاری را گرد شده‌ایم، چون از این فارغ شویم این مرد پنج شش ماه است تا در دست شماست، هرچه خواهی بکن.» بوسهل خاموش شد و تا آخر مجلس سخن نگفت.....

آینده باستان‌شناسی و میراث‌فرهنگی در دولت تدبیر و امید چه می‌شود؟

خبرگزاری میراث‌فرهنگی ـ گروه میراث‌فرهنگی ـ جامعه‌باستان‌شناسی ایران در قالب بیانیه‌ای به بیان اهداف، خواسته‌ها و اولویت‌های باستان‌شناسی کشور پرداخت. مدیریت تخصصی، خصوصی سازی، یکپارچگی و انسجام سازمانی از اولویت‌های این قشر به‌شمار می‌رود.
 مشروح کامل بیانیه؛
کسب اعتماد ملت بزرگ ایران برای مسئولیت ریاست جمهوری افتخاری است بی نظیر که نصیب جناب آقای دکتر روحانی شد. «جامعۀ باستان شناسی ایران» این انتخاب و رویداد مهم در این برهۀ تاریخی را به ایشان و ملت ایران شادباش و تبریک می گوید. هرچند در رقابت های انتخاباتی مسائل مهمی چون «میراث فرهنگی» مورد اشاره قرار نگرفت، اما باور نداریم که مقوله های مهم و بنیادی همچون میراث فرهنگی در برنامه ریزی های دولت تدبیر و امید مورد غفلت قرار گرفته باشد. آگاهی از نظرات بدنۀ کارشناسی سازمان میراث فرهنگی و به ویژه باستان شناسان می تواند دولت تدبیر و امید را در سیاست گذاری ها و برنامه ریزی های خرد و کلان سازمان میراث فرهنگی یاری رساند. از این رو، «جامعۀ باستان شناسی ایران» این فرصت را مغتنم می شمارد تا به نمایندگی از جمع کثیری از باستان شناسان کشور، مهمترین نگرانی ها، خواسته ها و اولویت های راهبردی پیشنهادی آنان را به شرح زیر با رئیس جمهور منتخب و مشاوران ایشان درمیان بگذارد.
1- مدیرت تخصصی و تخصص گرایی: سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در سال های گذشته از مدیریت غیرتخصصی آسیب بسیار دیده است. مدیریت غیرتخصصی، سیاست زدگی، مدیریت ناآشنا به مقولۀ میراث فرهنگی و ناآشنا به شرح وظایف و موضوعات نهاد متبوع، آسیب های بسیار جدی به این سازمان و اهداف و برنامه های آن زده است. از اینرو، پیشنهاد می کنیم و امیدواریم مدیریت تخصصی، کارآمد و آشنا به موضوعات میراث فرهنگی به عنوان یکی از مسائل کلیدی در مدیریت آینده آن سازمان مورد توجه جدی رئیس جمهور منتخب و مشاوران ایشان قرار گیرد.
 2- خصوصی سازی: موج خصوصی سازی و گسترش آن به عنوان یکی از ارکان برنامه توسعۀ کشور، مقولۀ میراث فرهنگی و موضوعات زیرمجموعه سازمان میراث فرهنگی را نیز متاثر کرده است. به خاطر حساسیت ها، ظرایف و چندوجهی بودن مقولۀ میراث فرهنگی و نیز تاکیداتی که در سال های اخیر بر بخش گردشگری و جنبه های اقتصادی در میراث فرهنگی شده، باستان شناسان و کارشناسان میراث فرهنگی را در رابطه با گسترش خصوصی سازی در حوزۀ میراث فرهنگی سخت نگران کرده است. «جامعۀ باستان شناسی ایران» بر این باور است که اگر برنامه خصوصی سازی در حوزۀ میراث فرهنگی با دقت نظر، سنجیده و با نگاهی به ظرایف و حساسیت های این موضوع صورت نپذیرد پیامدهای ناگوار و جبران ناپذیری خواهد داشت.
3- جایگاه سازمان و برنامه توسعه: جایگاه سازمانِ کنونی «میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری» در برنامه های توسعه ای کشور، همچنین ارتباط و نسبت آن با سایر نهادها و وزارتخانه های کشور از جمله دیگر مسائل جدی و تاثیرگذار در آینده میراث فرهنگی است که ما را ملزم می نماید که این جایگاه مورد بازنگری قرار گیرد یا بازتعریف شود. در سال های گذشته به کرات شاهد تخریب ها و آسیب ها به محوطه های باستانی و تاریخی-فرهنگی بوده ایم که در موارد بسیاری منجر به هزینه شدن سرمایه و میراث فرهنگی در ازای اجرای برنامه های توسعه ای و عمرانی شده است. از سوی دیگر، بسیاری از کارشناسان برآیندِ ادغام مجموعه¬های صنایع دستی و گردشگری با میراث فرهنگی طی سالهای اخیر را به زیان میراث فرهنگی کشور ارزیابی کرده اند. جا دارد که دولت تدبیر و امید در برنامه ریزی های کلان و خرد، جایگاه میراث فرهنگی را مورد تجدید نظر قرار دهد و عنایت لازم و شایسته را به میراث فرهنگی بنماید.
 4- یکپارچگی و انسجام سازمانی: در چند سال گذشته انجام طرح‌هایی مانند انتقال بخش های مختلف سازمان میراث فرهنگی به شهرستان های کشور، در عمل موجب تضعیف و فروپاشی ساختار این سازمان کارشناسی شده است. اکنون سامان دهی و انسجام بخشی سازمان میراث فرهنگی از جمله موارد ضروری به شمار می رود که می بایست در برنامه ریزی های رئیس جمهور منتخب جایگاه ویژه ای داشته باشد. اجرای برنامه انتقال سازمان میراث فرهنگی یا بخش هایی از آن به شهرستان ها از جمله تصمیمات ناکارشناسی بود که طی سال های اخیر ضربات مهلکی به سازمان میراث فرهنگی و بدنۀ کارشناسی آن وارد کرده که بررسی پیامدهای آن به ویژه در رابطه با حفاظت از مواریث فرهنگی خود مجالی مجزا می طلبد. اکنون بدنۀ کارشناسی میراث فرهنگی و به ویژه باستان شناسان از دولت تدبیر و امید انتظار دارند با برنامه ریزی های سنجیده برای انسجام بخشی و برگرداندن یکپارچگی و ثبات مدیریتی به سازمان میراث فرهنگی از بیشتر شدن و عمیق تر شدن تاثیرات و پیامدهای منفی اقدامات پیشین جلوگیری کنند.
 5- پاسخگوبودن مدیران: از جمله دیگر مواردی که در سال های گذشته موجبات نگرانی شده و پیامدهای بسیار منفی دربرداشته، پاسخگو نبودن مدیران و مسئولان میراث فرهنگی بوده است. پاسخگو بودن از جمله کیفیات و ظرفیت های بسیار مهم برای هر دولت و نهادهای زیرمجموعه آن است. به سبب تصمیمات ناکارشناسانه ای که در حوزۀ میراث فرهنگی در چند سال اخیر اتخاذ شده، ضرورت پاسخگویی و پاسخگو بودن مدیران سازمان میراث فرهنگی و حوزۀ فرهنگ دو چندان شده است. «جامعۀ باستان شناسی ایران» امیدوار است که رئیس جمهور منتخب به این امر مهم با نگاهی مثبت بنگرد و زمینه های پاسخگو بودن نهادها و بویژه سازمان میراث فرهنگی را فراهم سازد.  
 6- روابط علمی و پژوهشی: به روز شدن ابزارهای نظری و علمی برای شناخت و حفاظت بهتر از میراث فرهنگی ایران جزو ضروریات امروز است. ارتباط موثر و دو سویه با دانشگاه‌ها و نهادهای علمی و پژوهشی در سطح ملی و بین‌المللی کمک فراوانی به پیشبرد سطح دانش در زمینه میراث فرهنگی خواهد کرد. از آن‌جا که تعامل و گفتگو با دنیا نیز یکی از اهداف دولت «تدبیر و امید» اعلام شده، «جامعۀ باستا‌ن‌شناسی ایران» امیدوار است بتوان از قابلیت‌های عظیم این حوزه برای همکاری‌های متقابل علمی و فرهنگی میان ایران و کشورهای دیگر به نحو موثری استفاده کرد. به عنوان یکی از مصادیق زیانبار فقدان ارتباط تشکیلات باستان¬ شناسی ایران با جهان، می¬توان به مشکلات و سوء استفاده ¬هایی اشاره کرد که در سال¬ ها و دهه ¬های اخیر برای «خلیج فارس» پیش آمده و در عرصة سیاست خارجی به معضل تبدیل شده است.
 7- استقلال پژوهش های باستان شناختی: اختصاص بودجه برای پژوهش های باستان شناختی در پژوهشکدۀ باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی در سالیان اخیر متوقف شده است. به همین خاطر پژوهش های باستان شناختی محدود به شماری طرح های نجات بخشی شده که غالباً بودجه آنها از نهادها و وزارت خانه های دیگر (در قالب پروژه های سدسازی و راه سازی) تامین شده که پیامد آن وابسته شدن سازمان و پژوهش های باستان شناختی به سازمان ها و نهادهای دیگر بوده است. نداشتن استقلال مالی عملاً بدنۀ باستان شناسی کشور را به زیرمجموعۀ نهادها یا وزارت خانه های دیگر تبدیل می کند که این روند در دراز مدت به زیان منافع ملی خواهد بود.
 8- بازگشت به اهداف بنیادین تشکیل سازمان میراث فرهنگی: در کنار دو موضوع «پژوهش» و «معرفی»، یکی دیگر از اهداف و وظایف بنیادین سازمان میراث فرهنگی از بدو تأسیس، مسألة حفاظت و نگهداری از آثار تاریخی و مواریث فرهنگی بود. تا پیش از تشکیل سازمان مذکور در دهة 60 خورشیدی این وظیفه بر عهدۀ «سازمان ملّی حفاظت آثار باستانی» قرار داشت. متأسفانه در سالیان گذشته به تدریج موضوع «حفاظت» نه تنها از چارچوب یک رویکرد و دانش تخصصی، دانشگاهی و ضابطه مند خارج شده، بلکه ناکارآمدیهای مدیریتی باعث شد با رویکردهای نادرست و بی ضابطه حفاظتی و مرمتی، آسیب های جبران ناپذیری به آثار و یادمانهای تاریخی وارد آید.
 باستان شناسان نیز به مانند بسیاری از مردم ایران با نگاهی امیدوارانه به برنامه های دولت تدبیر و امید، ضمن مطرح کردن نگرانی ها و خواسته های «جامعۀ باستان شناسی ایران»، امیدوار هستند که این موارد مورد توجه و عنایت جدی رئیس جمهور منتخب و مشاوران ایشان قرار گیرد. «جامعۀ باستان شناسی ایران» ضمن درمیان گذاشتن انتظارات و خواسته های باستان شناسان و کارشناسان حوزۀ میراث فرهنگی با دولت تدبیر و امید، از رئیس جمهور منتخب می خواهد، در برنامه ریزی های آتی خود در رابطه با سازمان میراث فرهنگی، موارد فوق الذکر را مورد ملاحظه جدی قرار دهند. «جامعۀ باستان¬شناسی ایران» از رئیس جمهور منتخب و مسئولان دولت آینده می¬خواهد که برنامه ریزی ها و سیاست گذاری حوزۀ فرهنگ و میراث فرهنگی را با نگاهی فراجناحی و به دور از ملاحظات سیاسی انجام دهند و امیدوار است که میراث فرهنگی آنچنان که شایسته این کشور کهنسال است مورد توجه قرار گیرد.